محل شهادت
شرق رودخانه دجله
دو روزی از بهمنماه سال 1337 میگذشت که خبر شادی در خانهی مشهدی مسلم پیچید. همه منتظر این خبر بودند. خبر با صدای گریه کودکی توأم شده بود. خبر سلامتی مادر و کودک را که به مسلم دادند سجدهی شکر به جای آورد و لبخند رضایت و خوشحالی بر لبانش نقش بست. حالا او بود هدیهای زیبا از طرف خداوند که نامش را به زیبایی محمد گذاشت. محمد روزها و شبهای کودکی را در کنار خانوادهاش سپری میکرد و سعی داشت تا دوران کودکی را به خوبی و سلامت با فراگیری معارف دین سپری کند. برادری هم به نام علیرضا داشت که روزگار کودکی و نوجوانی را با او میگذراند. تحصیلاتش را هم در غرقآباد آغاز کرد و توانست با جدیت تمام درس بخواند و مدرک سیکلش را هم بگیرد. مدرکش را که گرفت به فکر کار بود. آن روزگاری که مدرکش را گرفت مصادف شده بود با حضور مردم در تظاهرات و راهپیماییها، او نیز با مردم هم سو شده بود. در هجدهسالگی به نیروی زمینی ارتش رفت و به استخدام این نهاد درآمد. به عنوان استوار دوم در لشکر 92 زرهی اهواز فعالیتش را آغاز کرد و توانست دل از خانه و کاشانه و شهرش بکند و راهی اهواز شود. با آغاز جنگ تحمیلی در این شهر ماند تا به هدفی بزرگ که در سر داشت برسد. او مردم بیگناه را میدید که از خانه و کاشانه به سمت شهرهای دور از جنگ میرفتند و هر چه داشتند را رها میکردند. روزهای اولیهی جنگ کشت و کشتار مردم را که میدید خونش به جوش میآمد و اسلحه را محکمتر به دست میگرفت و ماشه میکشید. سرانجام زندگیاش پس از حضور در جبهههای حق علیه باطل و شرکت در عملیاتهای مختلف در بیست و سومین روز تیرماه سال 1361 به اوج خویش که شهادت بود رسید و آسمانی شد. پیکر مطهر شهید را در زادگاهش به خاک سپردند.